سجی

وَاذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ وَتَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلًا

سجی

وَاذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ وَتَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلًا

۴ مطلب در دی ۱۳۹۷ ثبت شده است

امشب که جناب همسر رو دیدم، سرما خورده بودن..

چقدر که صدای سرما خورده‌شونو دوست داشتم :))

یه صدای بم و مردونه‌ی سرما خورده که قربون صدقه میره خیلی جذابه :))

مخصوصا وقتی می‌خونه:

  «وقتی میخندی مثل رویایی کاش خودت میدیدی که چقدر زیبایی

موج موهاتو قایقا میفهمن حال دریاییتو عاشقا میفهمن»




+ بزرگ‌ترین تفاوت من و همسر اینه که، هرچقدر من عاشق ادبیاتم، ایشون علاقمند نیستن، حتی بزور درس ادبیات رو پاس کردن،  اما وقتی انقدر احساساتِ زنده و زلال و لطیفی دارن، واقعا چه اهمیتی داره این موضوع..؟!


+ این هفته به صورت خیلی فشرده‌ای در حال خرید وسایل بودیم، تقریبا ۷۰٪ خریدها انجام شد، حتی وسایل بزرگ و‌جاگیری مثل سرویس خواب و مبلمان، از شلخته و بهم ریخته شدن خونه‌ی خودمون که بگذریم، خونه‌ی خواهر جان و عمه جان هم از این موضوع بی‌نصیب نموندن!


+الحمدلله‌ رب العالمین


+ کانال من در تلگرام‌ Sajaa01@




به نام او...


همیشه ما دنبال کار بودیم، حالا که مشغولیاتم بیشتر شده کار دنبال ماست...

واقعا که تا بحال کسی انقدر نازمو نکشیده بود که براش کار کنم :))))

مدیر عامل آژانس دست بردار نبود، هر شرطی میذاشتم قبول می‌کرد :)))

الآنم این طور شد که؛ به جای ۸ ساعت کاری و این همه رفت و آمد تا آژانس، روزی ۴ ساعت تو خونه کار کنم، البته حقوقش یکم کمتر شد، ولی ان شاءالله که خوب خواهد بود!


+ امروز بخشی از خریدای خانه‌ی آینده رو انجام دادیم، یخچال و جاروبرقی، الآن که به چند ماه پیش فکر می‌کنم، چقدر همه چی ارزون بوده! :)


+ بازم هوا سرد شد و ریه‌ی ما هم بهم ریخت، سرما خوردگی هم که اضافه شد، چه‌شود ! :)


+ الحمدلله رب العالمین


+ کانال من در تلگرام Sajaa01@

+ هماهنگ شدن با شرایط و کار و زندگی همسر یعنی این که سانس سینما رفتن بشه ۱۲ شب :)

+ پریدخت می‌خونم براش: « آقا سید محمود جانم! تصدقت گردم! من که جان به لب شدم تا کاغذتان برسد!» می‌گه: می‌شه بگی آقا سید هادی ؟! :)


امروز تهران کأنهُ کارت پستال بود..

چه هوایی...چه هوایی...


شما هم مثل من از سرو صدای زیاد حیوانات خانگی همسایه‌ها، اونم اگه نصف شب باشه نگران میشین؟


± فالله خیر حافظا...