سجی

وَاذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ وَتَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلًا

سجی

وَاذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ وَتَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلًا

۹ مطلب در خرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

روزِ آخره..

ما رو بخشیدی؟

إن عدد النساء اللاتی

یقتلهن الحزن

أکثر من عدد الرجال

الذین تقتلهم الحرب..!


زنان کشته شده از اندوه

فراوان‌تر از مردان کشته شده در جنگند..!


أنیس منصور

سعید هلیچی


+ بعد از یک هفته ترجمه‌ی فنی انجام دادن حسابی خسته‌ام، فقط یک صفحه‌ی دیگه باقی مونده و در پوست خودم نمی‌گنجم! باور نمیشه تموم شد، سه بار تا الان تماس گرفتن و مرتب می‌پرسن چند صفحه ترجمه کردی :/ واقعا نمی‌دونم ینی چی این تماسا! شاید خیالشون راحت نیست که دارم کارشون رو انجام میدم..!

+ دو شب پیش یه مهمون کوچولوی دو سال و نیمه داشتیم که حاضر نشد با مامان و باباش بره خونه :) خیلی خیلی خوش گذشت باهاش، البته صرف نظر از مکافاتی که برای خواباندنش داشتم! ساعت پنج و‌نیم صبح خوابید! تمام مدتی که اینجا بود هَنّوش یا حَنّوش می‌خواست و هنوز کسی کشف نکرده این هنّوش چی هست!

+ کلی از قرآنم مونده، حاضرم عید یکم دیرتر یاشه و هنوز روزه بگیرم اما به کارایی که موعدشون قبل از عیده برسم!

+ آقای خلبان مرسی از موسیقی زیبایی که فرستادن، متوجه بودم که خیلی وقته نیستین..

+تو یک کار مردانه‌ی مهم در این دنیا داری ،که جز خودت هیچ کس از پسش بر نمی‌آید، آن هم بودن در زندگی من است..!


از کارای کلافه‌ کننده‌ی ترجمه اینه که صفحه شونصدم یه متن باشی و یه کلمه هم به کرات تکرار شده باشه و تازه یه معادل بهتر پیدا کنی!

حالا همه‌ی شونصد صفحه رو باید زیر و رو کنی که معادل مناسب‌تر رو در تمام متن جایگزین کنی..

+غافلی از حالِ دل ترسم که این ویرانه را /  دیگران بی صاحب انگارند و تعمیرش کنند...(صائب تبریزی)


چادر سفید گلدارت رو سر کنی،

بری زیر آسمون خدا،

کنار یه بوته گل یاس، با عطر گرمش،

سجاده رو باز کنی،

زل بزنی به آسمون سیاه، به برق ستاره‌هاش،

و بندگی کنی..!


+آرام توئی...دام توئی...دانه توئی، تو..!

+ کانال من در تلگرام Sajaa01@


خدا جانم..!

من می‌دونم که دیشب حاجت‌های رنگارنگم رو بهت گفتم... همه‌ چیزی هم خواستم.. می‌دونم زشته که وقتی یه چیزی می‌خوام مدام اصرار کنم که « زود باش، زود تر، سریع‌تر» اما تو منو ببخش، قلبم کوچیکه، دلم بی طاقته...تو که ضعفای منو خوب میدونی..پس بذار با تمام قلبم بازم ازت بخوام، امیدم انقدر بهت زیاده که میدونم دیشب همه چی تموم شد و همه‌ی خواسته‌هامو گرفتم...اما بذار بگم...بذار باز هم ازت بخوام..بذار دلم آروم بگیره..قلبم مطمئن بشه..

+ و‌ هو عندی کثیر، و هو علیک سهل یسیر


من دلم رو جا گذاشتم

ردیف اول...مکان دهم..

یک حس‌هایی فقط مال خودِ خودم هستند...

اگر خدا هم هواسش به من باشد می‌داند..

می‌داند حرف از کدام بی قراریست؛

کدام بی‌تابی‌ست؛

کدام دلتنگی‌ست؛

جنس اشک‌هایم را می‌داند..!

قلبِ تنگم را درک می‌کند..!


+ امروز سه‌شنبه بود..سه‌شنبه‌های من آکنده به عطر اوست..بوی خلوت و یار..

+در اَندرونِ منِ خسته دل ندانم کیست / که من خموشمُ او در فغانُ در غوغاست..

+ عنوان از محمود درویش : « زاده شدم تا تو را دوست بدارم..»

زن را توانِ دوستی نیست...

عشق را می‌شناسد و بس..!

نیچه


+ کانال من در تلگرام Sajaa01@

میدونی

قسمت سخت و پر سوز و آه‌ش اینجاست که

دارم غرق میشم اما، دست و‌ پا نمیزنم..

چی شد که این همه فاصله گرفتم..؟!

تا کجا دور میشم ازت..؟!


#خدا

از اون‌‌ روزی که اومدم پیشتون، همون روز که کلی نجواهای اون پسر جوان با شما را از دور نگاه می‌کردم و کلی صبر کردم تا نوبتم بشه، همون روز که بی‌اختیار از این که اینجا کجاست و چقدر آدم اطراف من هستم، بی خیال همه چی چادر مشکی رو کشیدم جلو صورتم و گذاشتم دانه‌های اشکم قل بخورن روش...از همون روز که کلی از خودم بهتون شکایت کردم، از همون روز که کلی درد و دل کردم و از بدی‌های خودم و بدی‌های که ناخواسته تو زندگیم هستند بهتون گفتم...از همون روز، دلم خیلی آروم‌تره.. حال ذهنم بهتره...حالِ اراده‌ام بهتره...حال انگیزم بهتره..


+ الحمدلله رب العالمین..