سجی

وَاذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ وَتَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلًا

سجی

وَاذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ وَتَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلًا

۵۲ مطلب در فروردين ۱۳۹۶ ثبت شده است

وَالحَمْدُ للهِ الَّذِی تَحَبَّبَ إِلَیَّ وَهُوَ غَنِیُّ عَنِّی..

به نامش..

بهار که می شود..فروردین و اردیبهشت زیبا که می آید، خیابان ها می شوند معبد آدمی... مگر می شود جوانه ها را دید و به یاد خدا نیفتاد و دلتنگ محبوب نشد..؟مگر می شود خدا را زمان دیدن قطرات باران بر روی شکوفه ها یاد نکرد..؟


+ امروز تمام شهر طعم آسمان داشت..

+ لک الحمد و لک شکر..

دوست داشتنت
شعری کلاسیک است
که تمام عاشقانه‌های مدرن را
به ستوه می‌آورد...


 لیلامری




گاهی
یک پیراهن چهارخانه ی مردانه هم حتی
می تواند
خانه ی آدم باشد
که دلتنگی هایت را در جیبش بریزی
و دکمه هایش را
برای همیشه
ببندی

رویا شاه حسین زاده


محبوب من..!

روزهایی است که گناهان را لایه به لایه بر این قلب کشیده ام. از من دلسرد مشو! این دل از آن تو... مرا چون اهل این ماه٬ رجبی گردان...یا من ارجوه لکل خیر..... هنوز امید دارم به رحمتت ...


+ انا عبدک الضعیف الذلیل الحقیر المسکین المستکین ..... جز این نیستم، ایمان دارم ....


+هل من سائل فاعطیه..؟

به نامش..

حس می کنم نیاز دارم تغییرات بزرگی در خودم و زندگیم ایجاد کنم، دو روزی هست که تلگرامم رو حذف کردم و حالا بجز وبلاگ به دنیای مجازی وصل نیستم..

تغییر بعدی، شعر..! بلی شعر..آن را هم کم کم دارم می گذارم کنار.. گوشی ام پر بود از شعر و جملات عاشقانه، به صورت انتحاری با همه شان برخورد کردم..وقتی احساساتم برانگیخته می شود نباید بخوانم! باید بیشتر هوای خودم را داشته باشم..

کارهایی به من آرامش می دهد...مثل خیاطی! اصلا سوزن و نخ را که به دست می گیرم احساس زنانه ام به اوج می رسد! هرچند زیاد هم سر در نمی آورم ولی دوخت و دوزهای خلاقانه را دوست دارم..امروز از همان چمدان معروفی که هر دختری در خانه دارد، پارچه ی چادر نماز در آوردم..می خواهم یک مدل جدید بدوزم و برای اعتکاف آماده اش کنم...برای دیدار عاشقانه با خدا..

+ یار جان، این که به چمدانم دست زدم معنی خوبی ندارد، انتظار کمرنگ شده است..گاهی حس می کنم انتظار بودنت از من دختری ضعیف ساخته است..

به نامش

حالم مثل حال کودکیه که بعد از کلی گریه و هق هق آروم شده..

دیشب قفس قلبم رو شکستم..

قلبم سبک شده..

الهی شکر..

چشمانت را خوب باز کن !

اشکال نداره خودت را گناهکار عالم میدانی ! عقب تر از همه میدانی ... جامانده ای که عالمی با خودش بغض دارد .... اما ....


گریه کن و با گریه حرکت کن .... بسوز اما درجا نزن !

بلند شو..


آمده ام که سر نهم ، عشق تو را به سر برم

ورتو بگویی ام که نی ، نی شکنم شکر برم


+ پر از اشکم..از شوقت..خدا..
دلم...دلم پر می زند برای عبد بودنت..

مرگ بعضی وقت ها از درد دوری بهتر است

بی قرارم کرده و گفته صبوری بهتر است

توی قرآن خوانده ام، یعقوب یادم داده است

دلبرت وقتی کنارت نیست کوری بهتر است

نامه هایم چشم هایت را اذیت می کند

درد و دل کردن برای تو حضوری بهتر است..!


حامد عسگری


به نامش..

بعد از ظهر خونه تنها بودم، تلویزیونو روشن کردم طبق معمول رو همون کانال اول موند و هرچی نشون داد رو تماشا کردم:) .. خطبه های نماز جمعه رو در ادامه پخش کردن و چشمم به جمله ی « این الرجبیون » که افتاد یاد سردرگمی برای اعتکاف امسالم افتادم، آخه چرا من نباید دانشگاه خودمون برای دومین بار برم اعتکاف؟..وارد سایت دانشگاه شریف شدم و پنلم رو بررسی کردم، هرچند که میدونستم قرعه کشی 14 ام هست، ولی در کمال ناباوری برای من زده بود قطعی و قابلیت پرداخت برام فعال شده بود...خیلی خوشحال شدم، مامان هم برام خوشحال شد...خوشحال شدم که خدا هنوز به من امیدی داره، حداقل ازم بدش نمیاد و منم دعوتم:)


+لبیک ... اللهم لبیک ... لبیک لاشریک لک لبیک ...


+ پسرعمویِ شوهر عمه ام از من خواستگاری کرده، با این که ندیدمش حس خوبی بهش ندارم و ندیده پیداس که همفکر نیست و نمی تونه یار جانم باشه!!