- ۹۷/۰۱/۱۸
- ۳ نظر
از تعاملات و صبحت ها و برخوردهایی که با روسها داشتم و توجهمو جلب کرده براتون مینویسم...
+اولین برخوردم با روسها همان سال اول تحصیلم بود که مترجم دو استاد دانشگاه از سن پترزبورگ بودم، یادمه آقا اصلا کنار من راه نمیرفت و نگران بود از این بابت و مدام دستش روی روسری همسرش بود و اونو جلو میکشید، آقا برای اومدن به ایران ریش گذاشته بود و وقتی هم که سوار مترو شدیم بهم گفت شنیدم اگر آقایی بیاد قسمت ویژهی خانمها سرش رو میبرن و اینو با حرکت دست هم نشون میداد!!
+ برای ترجمه با آقایی صحبت میکردم، قرار بود بیاد ایران و میگفت تو که قراره اونجا مترجمم باشی به خانوادت چی میگی؟! فکرای عجیب و غریب و تاسف باری در مورد روابط سختگیرانهی خانمها و آقایون دارن و براش سوال بود که برای ازدواج شماها چطور آشنا میشین..!
+ مورد بعدی بهم میگفت میدونم ایران هوای گرمی داره، شما سوار شتر میشین؟!://
(آدم نمیدونه از شنیدن این حرفا بخنده یا گریه کنه)... در مورد ماشین و سطح پیشرفت و مدرنیته و اینها ازم پرسید و حسابی براش توضیح دادم و از جهل رهایی دادمش:) چند تا عکس زیبا هم از تهران ضمیمه کار کردم!
+مورد بعدی بهم میگفت مسلمونا آدمای حیله گری هستن و حتی نموند که براش توضیح بدم یا دفاعی کنم!
+ مورد بعدی از تعدد همسر در ایران میپرسید و میگفت شنیده که رواج داره!
- ۹۷/۰۱/۱۸