- ۹۶/۰۱/۱۸
- ۱ نظر
آسمان که نشد،
چرا درخت نباشم
وقتی
تو
در من
این همه پرنده ای..؟
ذهنم
پر از لانه هایی است
که برای تو ساخته ام..!
کامران رسول زاده
به نامش..
+ هرسال این موقع ها تو دلم خیلی شوق و ذوق هست، از یک هفته زودتر ساکم رو در میارم(برای اعتکاف) و هر روز یکمی از وسایل رو آماده می کنم، امسال کیف از نجف آمده ی بی بی جان رو ازشون قرض گرفتم، اصلا هرچیزی که کوچکترین ربطی با نجف داشته باشه میشه دوست داشتنی.. چند روز پیش جناب داماد پرواز به نجف داشتن، هرچند که فرصت نکردن از فرودگاه هم بیرون برن ولی من همین که تو هوای نجف نفس کشیدن بهشون حسودیم شد..!
+ امشب ساعت ۱۱ بود که آخرین سری مهمان های ما رفتن.. و من هم در عرض یک ساعت و نیم چادرم رو بریدم و دوختم، الگوی این چادر رو زن عمو جانم با تا کردن دستمال کاغذی بهم توضیح دادن، ولی خوب شد :))
+ با این که سرما خوردم و الآن هم دیر وقته ولی پر از انرژیم وحالم خیلی خوبه:)
+ الحمدلله رب العالمین..
+ عنوان از سعدی..
- ۹۶/۰۱/۱۸