سجی

وَاذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ وَتَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلًا

سجی

وَاذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ وَتَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلًا

یکشنبه روز سختی بود...

خستگی کل هفته‌ی قبل تو تنم بود، بدن درد داشتم، تمام فکم هم از جراحی اخیر دندانم درد می‌کرد، تمام ساعاتی که تو آژانس بودم چشمم به ساعت بود و زمان نمی‌گذشت، خونه که رسیدم بهترین حس دنیا رو داشتم..نماز خواندم و خوابیدم، بدون اطلاع به همسر که رسیدم خونه، چشمامو که باز کردم ساعت یازده شب بود، بهتر بودم، با چشمان نیمه باز گوشی رو برداشتم که با حجم بالایی از تماس و پیام مواجه شدم، و این چنین شد که پس از کلی نگرانی از جانب همسر، ازم خواستن دیگه سرکار نرم و من از روز دوشنبه خانه نشین شدم باز! ( آخ که من چقدر تو خونه بودن رو دوست دارم!) درسته که غُرغُر کردم به همسر، اما خدا می‌دونه که چه اجبار شیرینی بود برام :))

روز دوشنبه بعد از ظهر از مسکو سفارش ترجمه داشتم، یه ترجمه با حجم بالا و زمان خیلی کم، ترجمه تمام شد با حقوقی بالاتر از یک ماه کار در آژانس!


+الحمدلله

  • سجاء

نظرات  (۴)

و خدا روزی رسانه....
خوبی الان؟!!!
پاسخ:
دقیقا...

خوبم :)...الحمدلله دوست جان..
گل اگر خار نداشت
دل اگر بی غم بود
اگر از بهر کبوتر قفسی تنگ نبود،
زندگی،
عشق،
اسارت،
قهر و آشتی،
همه ی بی معنا بود
فریدون مشیری
همیشه دلم خواست زبان ام قوی باشه ولی همیشه تنبل بودم دنبالش نرفتم :(
بهتری الان  عزیزم؟
پاسخ:
ان شاءالله فرصت بشه دنبالش برین :)

الحمدلله، خوبم :)
  • یادگار ...
  • :)
    پاسخ:
    :)

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">