سجی

وَاذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ وَتَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلًا

سجی

وَاذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ وَتَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلًا

اعتراف می‌کنم که فکرشو نمی‌کردم روزی ذهنم درگیر مسائل مادر شوهر و خواهر شوهر و این حرفا بشه...ولی در واقع اختلافات نشأت گرفته از فرهنگ خانواده‌ها ناخواسته این موضوعات رو پیش میاره...

و بدتر از همه اینه که این دلخوری ها رو نمیشه به همسر گفت!

الان تقریبا یک ماهی هست که بعضی از مسائل رو دارم کنترل می‌کنم، از جمله رفت و آمدهای بسیاااااار زیاد رو، که تمام انرژی منو می‌گرفت و هیچ وقتی برام باقی نمی‌گذاشت، هرچند اولش کمی دلخور شدند اما کم کم کنار اومدند!

امشب دلخورم، جایی نبود برم از دلخوریم بنویسم، مهمان داشتم برای شام، پدر و مادر آسد هادی، از قبل‌ترها دعوت کرده بودم و تدارک دیده بودم، وقتی خانواده‌ی خواهرش هم بدون دعوت برای شام اومدن بهم برخورد، حس کردم که نادیده گرفته شدم! اصلا مهم نیست که من از کی دعوت کنم ! 

این من رو آزار میده!

میدونم مهمان حبیب خداست، می‌دونم مهم نیست شام کم بیاد، خیلی چیزها رو میدونم، اما از این که من رو صاحب خانه به حساب نیارن حرصم در میاد! 

  • سجاء

نظرات  (۴)

ای بابااااا خب چرا اینجور میکنن؟!!!!

به نظر منم کار درستی نیست البته که مشاور فک میکنم بهتر بتونه اینجور وقتا راهنمایی کنه...

پاسخ:
نمی‌دونم چرا!

اما انقدر این مسئله بهم فشار اورد که پامو به درمانگاه باز کرد!

شایدم من زیاد حساسم

به نظرم باید حساسیتت رو کم کنی چون اینجوری خودت آسیب میبینی یا درگیری های خانوادگی پیش میاد....یواش یواش با سیاست های زنانه و به صورت مخفی پیش همسرت ناراحتیتو بیان کن...مستقیم نه ولی بگو چقدر بهتر بود که فلان مساله اینجوری پیش میرفت ....فک کنم من اونطور راحتتر باشم...بعد همسرت هم باید سیاست به خرج بده و روابط رو بهتر کنه و به سمتی پیش ببره که مطلوب تو باشه....

اما خیلی حواست باشه که یهویی مشاجره و بحث صورت نگیره....خودت اخلاق همسرت رو بهتر میدونی....و خانواده شو...

و توقع نداشته باش دقیقا بنا به خواسته تو پیش بره....برای بهبود هر دو نفر باید یه وقتا کوتاه بیان....

پاسخ:
من خیلی ملاحظه‌ی‌ بقیه رو می‌کنم

توقع دارم بقیه هم ملاحظه‌ی منو بکنن و به حریم خصوصی‌م احترام بذارند..

من هنوز ناراحتیمو نگفتم هنوز...گاهی زدن این حرفا برام سخته..می‌ریزم تو خودم، آسیب می‌بینم..
  • ملکه بانو
  • سخت است بسیار و نادرست!

    اما از این دید ببین که سال‌ها پسر و خواهر آنها بوده و هنوز احساس مالکیتشان نسبت به همسرت زیاد است. به مرور بهتر خواهد شد. 

    سعی کن بپذیری و با زبان نرم حرفت را بگویی تا کمتر اذیت شوی

    پاسخ:
    کاملا موافقم...
    ان شاءالله که بهتر میشه...
    من که حتی با زبان نرم هم اعتراضی نکردم
  • ملکه بانو
  • تا نگی که بقیه متوجه نمیشن. حتی با این جمله که «إ، انتظار دیدنتون رو نداشتم» یا «فکر کردم مامان اینا فقط میان»

     

    خیلی کار خوبی می‌کنی که ناراحتی‌هات از خانواده همسر رو به همسرت منتقل نمی‌کنی‌. ان شاء الله نتیجه‌اش رو در سال‌هاب بعد خواهی دید

    پاسخ:
    بله باید بگم، درست می‌گید!
    خودشون که اومدن که حتی عذر خواهی نکردن که بی‌دعوت اومدن


    ان شاءالله..

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">