- ۹۹/۰۴/۰۱
- ۳ نظر
حس میکنم از زمانی که اومدم خونهی خودم از خود قبلیم خیلی فاصله گرفتم..
اصلا عادات و کارها و نیازهام مثل سابق نیست،
دغدغههام عوض شده،
و باید اعتراف کنم این خودِ الآنم رو دوست ندارم..!
به خودم و به رویاهام و آینده کمتر فکر میکنم، کمتر توجه میکنم..
حتی سیدم هم همینو میگن، چرا کتاب نمی خونی دیگه؟ چرا با دوستات بیرون نمیری؟ چرا ترجمه نمیکنی؟ چرا...؟ چرا..؟
نمیدونم چرا..!
- ۹۹/۰۴/۰۱
سلام عزیزم.
بعد عروسی معمولا این اتفاق میافته. و حتی بیرون رفتن هم برای من سخت بود. ذهنت کم کم درگیر این میشه که زمان های شخصیت رو پیدا کنی و به فردیت خودت در کنار وظایف و نقش هایی که توی خانواده داری اهمیت بدی.
من افسردگی گرفتم. برای همینم خیلی طول کشید تا خودمو پیدا کنم.
شما ولی از قرار گذاشتن با دوستا و قدم زدن روزانه یا چیزای این مدلی شروع کن تا روحیه ات اگر از دست رفته برگرده و کم کم برگردی به اون چیزایی که دوستشون داشتی و برنامه هایی که واسه آینده داری