سجی

وَاذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ وَتَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلًا

سجی

وَاذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ وَتَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلًا

دلنوشته‌های خواهری که دیشب از فرط هیجان نخوابیده!

 

دیروز ظهر می‌خواستم برم خونه مامان، تماس گرفتم گفتن داریم میریم پیش خواهر بزرگه، رفتن من کنسل شد، حدودای ساعت هفت گفتن چند دقیقه میایم ببینیمت، ۲۰ دقیقه‌ای بودن و رفتن، ساعت ۸ و ده دقیقه بود که تماس تصویری گروهی از مامان و آبجی‌ها بود، من بودم، مامان و بابا و آبجی بزرگه، یهو تو قاب مامان و بابا، آبجی کوچیکه اومد، من داشتم سکته می‌کردم، پاهام شل شد، تماما اشک شدم و فقط گفتم الان راه میفتم میام، خواهر کوچولوی من بدون خبر اومده بود و زنگ خونه رو زده بود، هنوزم تو شوکم...

  • سجاء

نظرات  (۲)

خیلی خیلی خوش اومد....چه سوپرایز قشنگی...

پاسخ:
ممنونم مه‌سو جان :*

سلام

از کجا اومده بودن؟ خواهرکوچیکه

پاسخ:
سلام

از ژاپن

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">