سجی

وَاذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ وَتَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلًا

سجی

وَاذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ وَتَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلًا

۲ مطلب در آبان ۱۳۹۹ ثبت شده است

این اشتیاق عجیب و فزاینده توی قلبم

هر صبح با باز شدن چشمانت از نو شروع میشود

مثل اشتیاق روزهای نخست آشنایی..

 

+ خدایا ممنونم از این احساسات زیبایی که میتونم درکشون کنم.

 

+خیلی هوس درس و دانشگاه گردم، بدم نمیاد درس بخونم و اماده بشم برای کنکور دکتری، ثبت نامش آذر هست!

 

+یه کار جدید دارم انجام میدم، برای پایان‌نامه‌ی یه خانمی که ادبیات می‌خونند و موضوعشون تطبیق دوره ای از ادبیات فارسی و ادبات روسی هست، باهاشون همکاری میکنم، تقریبا هفته‌ای 5 مقاله براشون بررسی می‌کنم، حس خوبی دارم به این کار..

 

+ برای چندمین بار دارم فیلم آنشرلی می‌بینم و کناب جین ایر می‌خونم، روحم رو تازه میکنه..

 

+ این که قلقم رو خوب بلدی بهترین احساس ممکن هست، بهتر از خودم از پسِ من بر میای ..

ده روز دیگه میشه دو سال که من و سید همسر شدیم

 

این‌زندگی متاهلی و جور شدن با یه آدم جدید و روحیات و افکار و فرهنگش چقدر سخته..

 

الان دارم میگم سخته چون بحثمون‌شده، شاید اگه روال عادی بود و الان داشتیم از نماوا فیلم مورد علاقه‌مونو می‌دیدیم و دمنوش می‌خوردیم غرق در خوشبختی بودم..

 

اما الآن احساس عدم رضایت وجودمو سرشار کرده.. اما اگه بیاد و از دلم در بیاره و بغلم کنه دوباره میشم همون عاشق قبلی، نمی‌دونم چرا مرز دوست داشتن و نداشتنم انقدر باریک شده در مورد سید..

 

تو اوج دعوا بهش گفتم دوست دارم برم از این زندگی، در حال آشپزی‌ام برای فردا، به گوشت غدا سویا اضافه می‌کنم و این دم آخری باز به فکر اقتصاد خانواده کوچیکمونم!

 

من چم شده؟

 

اعصابم خورده، فردا مهمان دارم، و من بلد نیستم چهره‌مو شاد نشون بدم در این جور مواقع..